گریه می کنیم همین!
سال ها از صبح تا شب به سختی تلاش کرده بود. دست هایش پینه بسته و چهره اش در آفتاب سوزان، سوخته و پر چین بود. او این رنجها را به این امید تحمل می کرد که فرزندانش خوب درس بخوانند و به جایی برسند، اما فرزندان او، تنها کاری که می کردند «دل سوزی» برای پدر زحمت کش بود و بس! والبته از درس خواندن خبری نبود. هر روز به او و دستان پینه بسته اش نگاه می کردند، آه می کشیدند و گاه گریه ای می کردند؛ به امید آنکه پدر از آنها راضی و خشنود باشد. آنها خوشحال بودند که به یاد پدر و زحمات او هستند و گاهی برای قدردانی از او اشکی می ریزند، اما پدر، تنها و تنها با حیرت و حسرت نظاره گر این رفتار آنها بود و…
آری سر گذشت بسیاری از ما و امام حسین علیه السلام سرگذشت آن پدر و فرزندان خویش است .او برای حفظ دین به قربانگاه رفته و از جان و مال و فرزندان و همه هستی اش گذشته است و فقط از ما عمل صالح و بندگی خدا را طلب کرده است و ما فقط برای او گریه می کنیم !